Skip to main content
English as a global language

وی نات شیپ تو راشا

By August 31, 2010May 28th, 201911 Comments1 min read11,132 views

Persian version of my blog post about language evolution
Translated by Anna Mirzaiyan (آنا ميرزاييان)

آخرهفته سری به سایت ای بِی زدم، اما به جای وسيله ای كه دنبالش می گشتم، به چند مورد استفاده ی غير استاندارد از ساختار منفی در زبان انگليسی بر خوردم:

We not ship to Russia یا We not use cheap couriers

اين نوع استفاده آنقدر در ميان فروشندگان مختلف متداول است كه به سختی می توان باور كرد ساختاری بهتر از اين را بلد باشند. برعكس، ساختار منفی بدون فعل كمكی آنقدر رايج است كه مي توان گفت استفاده از آن عمدی است.

اين مساله از دريچه ی ارتباط بین فرهنگی كاملا قابل توجيه است، چرا كه در انگليسي، تشخيص ساختار منفي از ساختار تاكيدی واقعا كار سختی است. مثلا  We don’t ship to Russia خيلي شبيه ساختار تاكيدیWe do ship to Russia  است و كسی با مهارت و تجربه ی محدود به راحتی ممكن است  n’t ريزه ميزه را از قلم بيندازد ( يا آن را در گفتار نشنود).

كاربرد ساختارغيراستاندارد ” فعل+We+not” به جاي ساختار استاندارد ” فعل+ We+ don’t توسط فروشندگان اينترنتی در محيط های بين المللي، مثال خوبی است از سازگاری زبان انگليسی –و البته همه ی زبانهای انسانی- با بافتی كه در آن به كار مي رود. آيا اين مشاهده ی كوچك من در سایت ای بی گواه ديگری است بر اين حقيقت كه ساختار زبان تا حدی توسط ساختار اجتماعی تعريف می شود؟ چنانكه در مقاله ای كه اخيرا سر وصدای زیادی بر پا کرده است هم اين طور گفته شده است.

در آن مقاله، گری لوپيان ( دانشمند ادراكي) و ريك ديل ( روانشناس) نشان مي دهند زبان هايی كه تعداد سخنگويان بيشتر، گستره ي جغرافيايی وسيع تر و ارتباط زبانی بالاتری دارند، نسبت به زبان هايی با سخنگويان كمتر، گستره ی جغرافيايی محدودترو ارتباط زبانی كمتر، ساخت واژه ی ساده تری دارند. آن ها گروه اول را زبان های همه فهم و گروه دوم را زبان های خاصه فهم مي نامند و يك  فرضيه ی محيطی زبان شناسی مطرح می كنند كه بر اساس آن:

همانطور كه ارگانيسم های زيست شناختی متاثر از محيط بوم شناختی خود هستند، ساختارهای زبانی هم با  محيطی كه درآن آموخته و استفاده می شوند تطابق می يا بند.

ادعای اصلي آن ها اينست كه زبانهای همه فهم را افراد بزرگسال ياد می گيرند و هرچه تعداد زبان آموزان بزرگسال زبانی بيشتر باشد، آن زبان از نظر واژگانی ساده تر است. يكی از متغيرهايی كه آنها مورد تحليل قرار مي دهند ساختار منفی است. آن ها  بر اين باورند كه:

زبان های همه فهم بيشتر با استفاده از راهكارهای تحليلی ( كلمه ی منفی) ساخت منفی را تجزيه می كنند نه با استفاده از صرف ( وندها) و اين زبان ها بين راهكارهای واژه سازی و وندسازی تغييرات فردی كمتری دارند.

We not ship to Russia مثالی عالی از اين مورد است! متاسفانه، مشكل بارزاينجاست كهWe not ship to Russia بدنام ترین راه ممكن برای بيان ساختار منفی در انگليسی است. در مقابل، گونه ی نحوی استاندارد برای بيان منفی در انگليسی  نسبتا مبهم است. بعلاوه، ساخت منفی نه فقط از طريق نحو، بلكه از طريق ساختمان واژه هم بيان می شود. براي مثال، to unfriend ( كه فكر مي كنم در جايي خوانده ام كه شخصی آن را به عنوان واژه ی برگزيده ی دهه انتخاب كرده است) را در نظر بگيريد. بنابراين من رسما اعلام می كنم به اينكه نظريه ی تكامل در مورد زبان هم بتواند به کار رود اعتقاد ندارم!

گذشته از اينكه براي بيان ساختار منفی راه های زيادی وجود دارد ( يا برای بيان هر يك از متغيرهای اين مطالعه)، چند نكته در ارتباط با فرضيه های نهفته در اين مطالعه به نظرم ميرسد:

زبان شيء نيست، زبان يك ارگانيسم زيست شناختي نيست. گاهي اوقات مفيد است كه با زبان به عنوان يك موجود و حتي به عنوان يك ارگانيسم زيست شناختي رفتار كرد. اما اين فقط يك استعاره است. زبان يك مهارت است، فرايندی كه طي ارتباط متقابل دوام مي آورد.

صحبت كردن از يك زبان خاص با يك اسم خاص هميشه ملموس پنداری است و همانطوركه قبلا هم گفته ام معمولا بر تعاريف سياسی مبتنی است. آن دسته از تحقيقات زبان شناسی كه اين تعاريف سياسی را به عنوان حقايق زبان شناسی می پذيرند اشكال دارند. در حالی كه شايد بهتر باشد فقط زبان استاندارد را به حساب آوريم، اگر آگاهانه پديده های غير استاندارد زبان را از اين رده خارج كنيم يكی از جنبه های اصلي ساختار منفي در انگليسي را از دست خواهيم داد ( مثلا در حيطه ی این بحث، ما منفي های دوتايی را از دست ميدهيم:I ain’t got no money).

در فرآيند يادگيری زبان مسئله فقط بقایِ سازگارترین نيست. از ديدگاه ارتباط بين فرهنگي جمله ی We not ship to Russia مسلما از جمله ی We don’t ship to Russia بهتر است. پس می توان گفت جمله ی اول نسبت به جمله ی دوم سازگارتر است. با این حال، جمله ی اول نمي تواند به اين زودی جايگزين جمله ی دوم شود چرا كه نظريه های زبان استاندارد، معلم های زبان، كتابهای درسي، كاربرد عاميانه ی زبان و چيزهايي از اين قبيل وجود دارند كه در سناريوی تحول زبان مداخله می كنند. بايد پذيرفت كه نويسندگان اين مقاله هم در اين رابطه اندك موافقت خود را اعلام مي كنند:

ساده سازي واژگاني كه به دنبال گسترش زبان رخ مي دهد، ممكن است از طريق دستور تجويزی ( يا به عبارتي اموزش رسمی) كاهش يابد، چنانكه اين مسئله در مورد گسترش زبان روسی در قرن بيستم هم صادق بوده است.

آيا پيچيدگي زبان شناسانه معادل دشواری است؟ دشواری زبان شناسی به ديد مخاطب بستگي دارد. مثلا، من خودم شخصا فكر می كنم زبان چينی پيچيدگی واژگانی چندانی ندارد ولی به خاطر تن خاصي كه دارد كمی ترسناك است. انگليسي هم زبان ديگری است كه پيچيدگی واژگاني كمتری دارد اما مطمئنا كلمات مركب آن (take out, take over, take along, take in, take off) اين سادگی را جبران مي كنند.

آيا تعداد كاربران زبان، گستره ي جغرافيايي و ميزان ارتباط زبانی با  ساختار اجتماعی مترادف است؟ به نظر من كه اين طور نيست.

چطور مي توان ميزان ارتباط زبانی را سنجيد؟ نويسندگان مقاله ی فوق ميزان ارتباط زبانی را معادل تعداد همسايگان زبانی كه از Ethnologue و Global Mapping Institute حاصل می شود می نامند. جدا از اينكه من مطمن نيستم اين تعريف بتواند فرايند مورد نظر آنها را شرح  دهد، دو سوال اساسی هم در این زمینه مطرح مي شود:

اول: منظورچه گونه هايی از همسايگان زبانی است؟ مثلا انگليسی ايرلندی يا انگليسی هندی؟ مسلما انگليسی هندی نسبت به گونه ی ايرلندی همسايگان زبانی بيشتری دارد و با همسايگان خود ارتباط بيشتری هم دارد.

دوم: چه برهه ای از زمان مورد نظر است؟ تبديل زبان انگليسی از يك زبان صرفی به يك زبان غیر صرفی در قرون وسطی رخ داد. آن زمان يقينا دوره ی ارتباطات زبانیِ بسيار گسترده بود (مستعمره نشينی اسكانديناوی ها و هجوم نورمان ها)، هر چند به نظر مي رسد كه قدرت موقعيت ارتباطی مهم تر ازتعداد زبان های درگير بوده است. همزمان با اين جريان، انگليسي در آن زمان فقط توسط عده ی معدودی ودر يك ناحيه ی جغرافيايی محدود در جزاير بريتانيا صحبت مي شد. در نتيجه، بر اساس مقياس لوپيان و ديل، زماني كه تحول اساسي دستوری رخ داد انگليسي روی پيوستار به سمت زبانهای خاصه فهم نزديك تر بوده است. داده های معاصری كه در يك برهه ی زمانی جمع آوری شده اند چطور ميتوانند در مورد تحول زبان چيزی بگويند؟

زبان با ظرافت خاصی به زندگی اجتماعی سخن گويانش گره خورده است. انسانها “با استفاده از كلمات كارهايشان را انجام مي دهند” و اين اتفاق در بافتهای اجتماعی رخ مي دهد. من اين مسئله را يكی از اصول بنيادی تفكر در مورد زبان مي دانم. تحقيقات زبان شناسی هم بايد در اشكال منطقی درك ما را از اين اصل بنيادی افزايش دهند. اگر زبان به يك متغير ( پيچيدگی واژگانی) و ساختار اجتماعي به سه متغير( تعداد سخن گويان، گستره ی جغرافيايی و ميزان ارتباط زبانی) كاهش يابد، نمی توانم جلوی این برداشت خود را بگیرم  كه تحقيقات ناكام مانده اند. همانطور كه انيشتين گفته است: “نه هر آنچه كه می تواند شمرده شود مهم است، و نه هر آنچه كه مهم است شمرده می شود.”

Lupyan G, & Dale R (2010). Language structure is partly determined by social structure. PloS one, 5 (1) PMID: 20098492

Ingrid Piller

Author Ingrid Piller

Dr Ingrid Piller, FAHA, is Distinguished Professor of Applied Linguistics at Macquarie University, Sydney, Australia. Her research expertise is in bilingual education, intercultural communication, language learning, and multilingualism in the context of migration and globalization.

More posts by Ingrid Piller

Join the discussion 11 Comments

  • Anna says:

    Thank you Hamid for your nice comment and soooooooooo sorry to reply this late!
    Yes, you are to a great extent right. Actually languages change through these so-called non-standard usages by their users though these are pure deviations from the standard language. Maybe in some future time what is now non-standard becomes dominant and todays efforts to save the language joins history, exactly like what has happened to to be inflections. Language is a living creature subject to change and evolution!
    best
    Anna

  • hamidreza monibi says:

    Thank you Anna for translating this article. A structure becomes standard in a language when it actually takes the original structures place in everyday communication and is used by the majority of people, but not all structures have the potential of doing so. Take slangs as an example, there are a huge number of slangs in the English language and some of them are used even more frequently than the original, more formal words in the English community but non have had the power to actually find its way into formal English.
    Thanks again for your easy-to-read translation.
    Bets regards
    Hamidreza Monibi

  • anonymos says:

    although i agree with the article as a whole,i think that this so-called non-standard lg is not non-standard any more when it is used frequently by speakers of that lg. so, it may be true to say that lg is adapted to the environment it is used in!;)

    • vahid says:

      Thank you, Anonymos!

      In fact the writer has used the word “non-standard” in her article but by “non-standard” she means “non-standard from the prescriptivist viewpoint.” From that point of view, these expressions are non-standard for ever!
      And as you have mentioned, high frequency of a certain “non-standard” expression shows its functional usefulness and application.

      health & peace

  • anonymous says:

    hi there,
    does any body know where i can find the original text??;)

  • vahid says:

    Hi,

    Setareh’s example is a good one, of course, which may arourse curiosity about the status of French as a language and what in fact is going on in the French discourse; but, in line with Anna, I also doubt whether it applies to this very case. The current article deals with negative sentences with no aux.

    Health & Peace

  • Anna says:

    Hi!
    Thank you Setareh and for providing us with your French example.
    To be honest, Im not sure whether this example applies to this case of English negation. As far as my limited knowledge of French says, in the sentence youve just mentioned the negative particle ne is omitted ,but ,as you know, in the sentences we disscussed in English, We see negative sentences with no auxiliaries ! Besides, As my friends who are French teachers say, such negative sentences in French are not non-standard;are they?

    best
    Anna

  • Behnam says:

    Hi
    It was very useful.
    Thanks for the nice translation.

  • Setareh says:

    Here is the same example from French used in speaking,
    Je ne veux pas : Je veux pas
    Ne(sign of negation) is omitted.

Leave a Reply